سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ای کاش ...

اری .. صدایم نمی رسد ... فرشته ها باید دعام کنند انگار ... آغوش زمین یخ بسته ... ابرها رو صورت ماه را پوشانده اند ... قطره قطره عاشقی چشمهام به باران نشسته اند ... شبهای انتظارم کی سحر خواهد شد ... دل من را دریاب ...

زره اندازه نشد پس کفنش را دادند

کمترین سهمیه از سهم تنش را دادند ....

بی جهت نیست تماما بغلش کرده حسین

بعد ده سال دوباره حسنش را دادند ....

گفت یعقوب تن یوسف من را بدهید ...

گفت یعقوب ولی پیرهنش را دادند ....

چه بگویم ...داغ تو سوختن دارد نه گفتن !

 


[ سه شنبه 91/8/30 ] [ 11:58 صبح ] [ هستی ... ]

[ نظر ]